کودک هفتاد ساله
در من انگار صدایی گم شده است
انگار لبخندی
دنیایی..
مثل یک کودک هفتاد ساله
که راه خانه اش را نمی داند
دست های تو
در خیابان رهایم کرد.
آنقدر شهر شبیه توست،
که پیدایت نمی کنم
و آنقدر حواست را دور انداختی
که تمام نشانی ها
به نبودن ختم شد
حالا هر روز از کنارم رد می شوی
و من بیشتر از قبل
دستانم به زنگ نمی رسد!
"میلاد کاشانی"
نظرات شما عزیزان: